فرد یا افرادی از قشون که در اردوگاه برای حفظ بنه مانند. حارس بنه. حافظ بنه مانند بنه در جنگ. پایندۀ بنه. - امثال: وقت مواجب سرهنگ است، وقت جنگ بنه پا. (یادداشت بخط مؤلف). بنه پاینده. آنکه بنۀ قشون را نگهبانی کند. (فرهنگ فارسی معین)
فرد یا افرادی از قشون که در اردوگاه برای حفظ بنه مانند. حارس بنه. حافظ بنه مانند بنه در جنگ. پایندۀ بنه. - امثال: وقت مواجب سرهنگ است، وقت جنگ بنه پا. (یادداشت بخط مؤلف). بنه پاینده. آنکه بنۀ قشون را نگهبانی کند. (فرهنگ فارسی معین)
دهی از دهستان شاه ولی است که در بخش مرکزی شهرستان شوشترواقع است. دارای 200 تن سکنه است. این آبادی را سیدصالح هم میگویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان شاه ولی است که در بخش مرکزی شهرستان شوشترواقع است. دارای 200 تن سکنه است. این آبادی را سیدصالح هم میگویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
مثل بنده. مانند بنده و عبد. (فرهنگ فارسی معین) : نوشتند پس نامه ای بنده وار از ایرانیان نزد آن شهریار. فردوسی. وز آن پس چو فرمایدم شهریار بیایم پرستش کنم بنده وار. فردوسی. هرچه خداوند سلطان بفرماید بنده وار پیش رویم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 452). دعاگوی این دولتم بنده وار خدایا تو این سایه پاینده دار. سعدی. رضا ده به فرمان حق بنده وار که چون او نبیند خداوندگار. سعدی. بنده وارت بسلام آیم و خدمت بکنم ور قبولم نکنی میرسدت کبر و منی. سعدی
مثل بنده. مانند بنده و عبد. (فرهنگ فارسی معین) : نوشتند پس نامه ای بنده وار از ایرانیان نزد آن شهریار. فردوسی. وز آن پس چو فرمایدم شهریار بیایم پرستش کنم بنده وار. فردوسی. هرچه خداوند سلطان بفرماید بنده وار پیش رویم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 452). دعاگوی این دولتم بنده وار خدایا تو این سایه پاینده دار. سعدی. رضا ده به فرمان حق بنده وار که چون او نبیند خداوندگار. سعدی. بنده وارت بسلام آیم و خدمت بکنم ور قبولم نکنی میرسدت کبر و منی. سعدی